مردم عوام،پیامبران را بیشتر به عنوان عناصری ملکوتی،لاهوتی،ماوراءالطّبیعی و آسمانی می پندارند؛در حالیکه فلسفهء اساسی این داستان،در آموزندگی آن است.باید قهرمان داستان،انسانی چون سایر انسانها باشد؛آنهم با کوله باری از ننگ و گناه.
عمل حرّ ابن یزید ریاحی،قدرت و ظرفیت آن را دارد که تمامی ابعاد وجود انسانی را حکایت کند.
نمی توان با سربندی امور خیریّه،از صحنهء جهاد و شهادت و ... غیبت کرد.
آدمی با تولّد،وجود می یابد و با انتخاب،ماهیت.
وضعی که انسان در آن قرار می گیرد،به وی معنا و جوهر و حقیقت خاصّ می بخشد و در این هنگام است که «من» پدید می آید و خلقت انسان،تمام می شود.
اختیار و حق انتخاب( و در نتیجه،مسئولیّت)رنج بزرگ و هراس انگیز انسان است.
وارثان تشیّع صفوی،ولایت را نقابی ساخته اند تا زشتی روی و پستی روح خودشان را در پس آن پنهان دارند.
قبول تمامی عقاید و اعمال،منوط به درستی راه و رهبری است.
پیغمبر اسلام(ص) در معراج و اسراء،دو حرکت انجام می دهد:معراج یعنی حرکت ارتفاعی،نقش انسان سازی و تکامل وجودی انسان است.نقش وجودی انسان و تکامل وجودی وی را نشان می دهد.
در اسراء،نقش تاریخی پیامبر از آدم به ابراهیم و...تا آخرالزمان...
انسان در معراج تا نزدیکی خدا می رود و نه تا خدا؛چون وحدت وجود و شرک به وجود می آید.
دعوت اسلامی:از بندگی یکدیگر به بندگی خدا(بُعد وجودی)از جور ادیان به عدل اسلام(بُعد اجتماعی)و از حضیض خاک تا بلندای آسمان(بُعد فکری). ... پایان...